سپتامبر 1, 2009

تارنگار پرتو سخن – سخنان زیبا

Posted in وبلاگ, پایگاه, اورود, اورد, اُرُد, اُرد, ارود, خبرگزاری, روزنامه, رسانه, سایت, شبکه, صدا و سیما در 11:39 ق.ظ. توسط babozorgan

کسی که آزادی می جوید زندانی برای اندیشه های دیگر نمی گسترد . ارد بزرگ

شما هماني هستيد كه فكر مي كنيد . كلمنت استون

اگر باور داشته باشي كه مي تواني , حتما مي تواني . ناپلئون هيل

سخن گفتن از دوستی و دشمنی پایدار در سیاست ، خنده آور است . ارد بزرگ

کمي عقل سليم، اندکي اغماض و قدري خوش خلقي داشته باشيد، آن وقت خواهيد ديد در اين دنيا چقدر آسوده و خوشبخت ايد. سامرست موام

وقتي جوانتر بودم همه چيز را به خاطر مي‌آوردم، حالا مي‌خواست اتفاق افتاده باشد يا نه! . مارك تواين

آنکه با تلاش بسیار اندیشه خویش را فربه نمود ، با این وجود باز گوش به سخن این و آن سپرد ، دیگر نمی توان آینده روشنی در پیش روی او دید  . ارد بزرگ

يك انسان خردمند فرصتها و شانس ها را مي سازد , نه اينكه در انتظار آنها بنشيند . فرانسيس بيكن

ماخذ : http://partosokhan.blogspot.com/2009/09/blog-post_01.html

تارنگار * روان شناسي ** ** psycology * – شادی در تنهایی نیست

Posted in وبلاگ, پایگاه, اُرُد, اُرد, ارود, رسانه, سایت, شبکه, صدا و سیما در 7:55 ق.ظ. توسط babozorgan

ناصر خسرو قبادياني بسوي باختر ايران روان بود . شبي ميهمان شباني شد در روستاي کوچکي در نزديکي سنندج ، نيمه هاي شب صداي فرياد و ناله شنيد برخاست و از خانه بيرون آمد صداي فرياد و ناله هاي دلخراش و سوزناک از بالاي کوه به گوش مي رسيد . مبهوت فرياد ها و ناله ها بود که شبان دست بر شانه اش گذاشت و گفت : اين صداها از آن مرديست که همسر و فرزند خويش را از دست داده ، اين مرد پس از چندي جستجو در غاري بر فراز کوه ماندگار شد هر از گاهي شبها ناله هايش را مي شنويم . چون در بين ما نيست همين فرياد ها به ما مي گويد که هنوز زنده است و از اين روي خوشحال مي شويم . که نفس مي کشد . ناصر خسرو گفت مي خواهم به پيش آن مرد روم . مرد گفت بگذار مشعلي بياورم و او را از شيار کوه بالا برد . ناصر خسرو در آستانه غاري ژرف و در زير نور مهتاب مردي را ديد که بر تخته سنگي نشسته و با دو دست خويش صورتش را پنهان نموده بود .
مرد به آن دو گفت از جان من چه مي خواهيد ؟ بگذاريد با درد خود بسوزم و بسازم .
ناصر خسرو گفت : من عاشقم اين عشق مرا به سفري طول دراز فرا خوانده ، اگر عاشقي همراه من شو . چون در سفر گمشده خويش را باز يابي . ديدن آدمهاي جديد و زندگي هاي گوناگون تو را دگرگون خواهد ساخت . در غير اينصورت اين غار و اين کوهستان پيشاپيش قبرستان تو و خاطراتت خواهد بود . چون پگاه خورشيد آسمان را روشن کند براه خواهم افتاد اگر خواستي به خانه شبان بيا تا با هم رويم .
چون صبح شد آن مرد همراه ناصرخسرو عازم سفر بود . سالها بعد آن مرد همراه با همسري ديگر و دو کودک به ديار خويش باز گشت در حالي که لبخندي دلنشين بر لب داشت .
انديشمند يگانه سرزمينمان ارد بزرگ مي گويد :
“سنگيني يادهاي سياه را
با تنهايي دو چندان مي کني …
به ميان آدميان رو و در شادماني آنها سهيم شو
لبخند آدميان انديشه هاي سياه را کمرنگ و دلت را گرم خواهد نمود . ”
شوريدگان همواره در سفر هستند و چون خواسته خويش يافتند همانجا کاشانه ايي بسازند ، و چون دلتنگ شوند به ديار آغازين خويش باز گردند

ماخذ : http://farmhand.parsiblog.com/1150446.htm

کانون گفتمان دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی قزوین

Posted in وبلاگ, پایگاه, اورود, اُرُد, ارود, روزنامه, رسانه, سایت, شبکه, صدا و سیما در 7:49 ق.ظ. توسط babozorgan

[تصویر: 48240483.jpg]

کریمخان زند پادشاه ایران پس از شکار در نزدیکی تخت جمشید اردو زد .

از دور عظمت تخت جمشید دیده می شد یکی از فرماندهان گفت آیا شکوه ایران زمین در تخت جمشید پایان می یابد ؟

کریم خان پرسید : در زمان پادشاهی نادرشاه افشار کجا بودی ؟

گفت در تمام آن دوران در روستایمان به پدرم در کشاورزی کمک می کردم .

کریمخان خندید و گفت آن زمان همانند امروز تو از دور به پادشاه ایران زمین نادرشاه افشار نگاه می کردم و می گفتم آیا تمام شکوه ایران زمین در نادر شاه افشار پایان می یابد !؟ و امروز به تو می گویم دیگر آن بزرگی و عظمت را من در کسی و جایی ندیدم .

این سخن وکیل الرعایا کریم خان زند که از سرداران نادرشاه افشار بود خود گویای عظمت و جوهر آن یگانه دوران ها را دارد . ارد بزرگ اندیشمند برجسته کشورمان می گوید : نادرشاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود .

نادر شاه افشار در جمع ارتشیان ایران می گوید : وقتی پا در رکاب اسب می نهی بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادی اشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند . پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادی اشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند

منبع:http://tarikh.yasiblog.com 

ماخذ : http://www.qiau.ir/printthread.php?tid=1503

آگوست 31, 2009

تارنگار خسرو گلسرخی – پاردوکس ارد بزرگ و خسرو گلسرخی

Posted in وبلاگ, پایگاه, اورود, اورد, اُرُد, اُرد, ارود, خبرگزاری, روزنامه, رسانه, شبکه, صدا و سیما در 8:24 ب.ظ. توسط babozorgan

همه ما می دانیم که همیشه ارزش آدمها متفاوت بوده و هست انسانها بر اساس معیارهای مختلف دارای جایگاه و شان متفاوتی هستند . از دیرباز بسیاری از حکما و اندیشمندان در تایید و نفی این نابرابری سخن ها گفته اند . اما خسرو گلسرخی این روند را بیداد می داند و ناله سر می دهد .

حتما این شعر را به یاد دارید :

یک با یک برابر...(خسرو گلسرخی)
معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وآن یکی در گوشه‌ای دیگر «جوانان» را ورق می زد.
برای اینکه بیخود های‌و هو می کرد و با آن شور بی‌پایان
تساویهای جبری را نشان می‌داد
با خطی خوانا بروی تخته‌ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر است
از میان جمع شاگردان یکی‌برخاست
همیشه یک نفر باید بپاخیزد…
به آرامی سخن سر داد:
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچه‌ها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات بر جا ماند
و او پرسید: اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
آیا یک با یک برابر بود؟
سکوت مده
و
شی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون، چون قرص مه می‌داشت بالا بود
وآن سیه چرده که می نالید پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می‌پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گردید؟
یا چه‌کس دیوار چین‌ها را بنا می‌کرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می‌گشت؟
یا که زیر ضربه شلاق له می‌گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه‌کس آزادگان را در قفس می‌کرد؟
معلم ناله‌آسا گفت:
بچه‌ها در جزوه‌های خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست……. »
خسرو گلسرخی «

https://i0.wp.com/www.donya-e-eqtesad.com/News/1745/06-01.jpg

شاعر درد آشنا خسرو گلسرخی می گوید : حال می‌پرسم یک اگر با یک برابر بود ، نان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گردید؟ یا چه‌کس دیوار چین‌ها را بنا می‌کرد؟

خسرو گلسرخی از تجمع قدرت در یک نقطه بیزاری می جوید و جامعه را به مفت خوران و ستمدیدگان تقسیم می کند . نگاه او کاملا دو بعدی و سیاه و سفید است . بخشی حاکم هستند و بخشی محکوم .

از آنجایی که گلسرخی تفکرات مارکسیستی داشت و در ابتدای دفاعیات خود در دادگاه نظامی نیز می گوید : ((من در دادگاهی که نه قانونی بودن و نه صلاحیت آنرا قبول داردم از خود دفاع نمی کنم بعنوان یک مارکسییت خطابم با خلق و تاریخ است هر چه شما بر من بیشتر بتازید من بیشتر بر خود می بالم چرا که هر چه از شما دورتر باشم به مردم نزدیکترم و هر چه کینه شما به من و عقایدم شدیدتر باشد لطف و حمایت توده مردم از من قوی تر است حتی اگر مرا به گور بسپارید که خواهید سپرد مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند.))

نگاه خسرو گلسرخی هر چند مردمی است اما خود او چنانچه در دفاعیاتش پیداست مسئولیتی فراتر از حرکت های مردمی برای خود قائل است او خیزش عمومی را با برخورد نمادین و پیشتازی خویش نفی می کند .

به هر روی خسرو احساس می کند مردم نیاز به پرچم و سرود دارند و از این روی خود پرچم و سرود خیزش و انقلاب می شود .

از بحث اصلیم دور نشوم خسرو گلسرخی بر اساس مکتب مارکسیسم معتقد به جامعه بدون طبقه است . برابری در همه چیز …

امروز جملاتی از ارد بزرگ اندیشمند نامدار کشورمان می خواندم به این مضمون :

آیا همه باید به یک اندازه دارایی داشته باشند ؟! پایگاه مردمی همه آدمیان باید برابر باشد ؟! کسانی که اینها را می گویند یا ابلهند و یا گرگانی هستند که پوستین گوسفند به سر کشیده اند . آنگاه که عده ایی شب و روز برای رشد و بالندگی سرزمینشان تلاش می کنند از همه چیزشان می گذرند هزاران هزار نام ناشناخته در وادی های گوناگون از کیان کشور ، آزادی و مردم خویش با سینه ایی ستبر نگهبانی می کنند را چگونه می توان با کسانی یکی نمود که تنها موارد با اهمیت زندگی آنها ; زمان خواب و خوراک ، دیدار دوستان کوچه و بازار ، آخرین فیلمی که بر پرده سینماست و یا چشم و ابروی دیگری ست…



از وقتی این سخن ارد بزرگ را خوانده ام در پاردوکس عجیب اسیر شده ام از یک طرف سالها با شور و حرارت شعر زیبای خسرو گلسرخی را خوانده ام و از سوی به مرور تغییرات رفتاری همکلاسیهایم پس از دوران تحصیل را می بینم که هر یک به گونه ایی در حال زندگی اند از افکار و زندگی بعضی از دوستانم حالم به هم می خورد .

با تمام این احوال ، با احترامی که برای افکار ارد بزرگ و هوادارانش قائلم اما نمی توانم از آرزوهای رویا گونه سال های قبل خویش دست بکشم من دوست دارم هیچ فقیری نباشد دوست دارم همه ثروت داشته باشند .
اما وقتی خوب نگاه می کنم می بینم کجرویها به جهنم اجتماعی ختم می شود . آیا کسی که مسیر اشتباه را می رود اجرش با دیگری یکسان هست ؟!
الان این سئوال برایم ایجاد شده و آن اینکه اگر کسی فرمان ساختن دیوار چین را صادر نمی کرد شاید تا هزار سال پس از آن هم قبایل بدوی خون آشام مردم آن مناطق چین را مورد تاخت و تاز قرار می دادند . آیا کسی که فرمان ساختن دیوار چین را صادر نموده مرتکب جنایت در حق بشریت شده و یا از آن نسل و نسل های پس از آن چین دفاع نموده است .

در طی ساختن پروژه های عظیم ملی همواره عده ایی جان می دهند حتی در پروژه های شهری هم شاهد ریزش تونلها و پلها هستیم آیا مرگ افراد به معنای قاتل بودن فرمان دهنده ساخت پروژه است .

چندی پیش فیلمی مستندی از زندگی فروغ فرخزاد می دیدم یکی از برادرانش در مورد مارکسیست بودن فروغ گفت : جوانان مارکسیست هستند و بدنبال برابریند اما به مرور می فهمند حقیقت چیز دیگریست .

پاردوکس برابری خسرو گلسرخی و سهم بیشتر در صورت داشتن شایستگی ارد بزرگ فکرم را در هم پیچیده ، شاید با این بحث شما هم ذهنتان مشغول این مسئله شده باشد شما چطور فکر می کنید ؟

پارادوکس ارد بزرگ و خسرو گلسررخی  Orod Bozorg - Khosro Golsorkhi
کدام یک درست است :
1- برابری مطلق خسرو گلسرخی ؟
و یا
2- سهم بیشتر شایستگان ارد بزرگ ؟
   

ماخذ :   http://tr45hold1360.mihanblog.com/post/1788

سایت تبیان / سخن بزرگان ، جملات کوتاه و نصایح حکیمان

Posted in وبلاگ, پایگاه, اورود, اورد, اُرُد, اُرد, ارود, خبرگزاری, روزنامه, رسانه, سایت, شبکه, صدا و سیما در 4:27 ب.ظ. توسط babozorgan

» گفتگو با خردمندان و دانشوران ، یک گوهر و پاداش کمیاب است .» اُرد بزرگ

» گیتی ، برای آدم ، آن اندازه کوچک است ، که مجالی برای کژی و ناراستی باقی نمی گذارد .» اُرد بزرگ

» گاهی تنها درمان روانهای پریشان ، فراموشی است. » اُرد بزرگ

» چو گرمای تن مردان کهن به آسمان پر کشید به گرمای خود ، تن هواخواهان اندیشه خویش را گرما دهند . » اُرد بزرگ

» خودبینی ، چنبره و محیط گیراییش درون است و افتادگی ، پیرامون و بیرون ماست و این می تواند همگان را به سوی ما بکشاند » اُرد بزرگ

» اگر برای رسیدن به خواهشها و آرزوهای خویش زور گویی پیشه کنیم ، پس از چندی کسانی را در برابرمان خواهیم دید که دیگر زورمان بدانها نمی رسد .» اُرد بزرگ

» خرد ، باید نخستین خواست آدمیان باشد . چرا که بی خرد ، چیزی برای خود ندارد .» اُرد بزرگ

» خودرای ، تجربه مرگبار تنهایی را ، پیش رو دارد .» اُرد بزرگ

» خوار نمودن هر آیین و نژادی به کوچک شدن خود ما خواهد انجامید .» اُرد بزرگ

ُ»خودخواهی ، کاشی سادگی روانت را ، خواهد شکست .» اُرد بزرگ

«خموشی ، دری به سوی نگاه ژرف تر است .» اُرد بزرگ

«خوش نامی بزرگترین فر و افتخار هر آدمی است .» اُرد بزرگ

«خودت را بشناس اما به آن مبال » اُرد بزرگ

» خواهش مراد از مرید خاموشی و ژرف نگریست ، و خواهش مرید از مراد ، نشان دادن مسیر پیشرفت . » اُرد بزرگ

» انگاره ای (ذهنی) که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است .» اُرد بزرگ

» دل کیهان را که بگشاییم این سخن را خواهیم شنید » هر کنشی واکنشی را در پی دارد » پس بر این باور باشید ! همه کردار ما چه خوب و چه زشت ، بی بازگشت نخواهد بود .» اُرد بزرگ

» دست استاد خویش را ببوس ، چون او هم پدر است هم پرورنده خرد و راهنمای زندگی .» اُرد بزرگ

» در هر سرنوشتی ، راز و اندیشه ای نهفته است .» اُرد بزرگ

» در خواب می توانی نیروی روان خویش را بنگری .» اُرد بزرگ

» در دوی زندگی ، همیشه هماورد را شانه به شانه ات بپندار و همیشه با خود بگو تنها یک گام پیشترم ، تنها یک گام .» اُرد بزرگ

«زیباترین خوی زن ، پاکدامنی اوست » اُرد بزرگ

«رَد راستی ، رَد خویشتن است» اُرد بزرگ

» رویش باغ سکوت ، در هنگامه غوغا ارزشش را نشان می دهد » اُرد بزرگ

» رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی » اُرد بزرگ

» رسیدن به بن و سرچشمه زندگی تنها با شستشوی اندیشه از نابخردی و پندار از ناپاکی است» اُرد بزرگ

» رازها در هنگامه شادی و پایکوبی آدمی است . اساس فراموش شده جهان فلسفه ، تعریف درست این چگونگی هاست . » اُرد بزرگ

» دارایی با ارزشتر از تندرستی ، نمی شناسم » اُرد بزرگ

» پیرامونیان ما چه بخواهیم و یا نخواهیم بر اندیشه های ما رخنه و اثر خواهند کرد » اُرد بزرگ

» توان آدمیان را، با آرزوهایشان می شود سنجید» اُرد بزرگ

» ریگهای ساحل خرد ، نشیمنگاه پندارهای پاک و شبانه توست » اُرد بزرگ

» تنها مادر و پدر خواست های فرزند را بی هیچ چشم داشتی بر آورده می سازند » اُرد بزرگ

» پیوند پاک ، پیوندی ابدی است » اُرد بزرگ

» پرنده کوچک دلت را برای من در بند مکن» اُرد بزرگ

» پشیمانی، اولین گام برای پوزش است.» اُرد بزرگ

» پرتگاه می تواند بر آورنده روان و یا کشنده تن باشد .» اُرد بزرگ

» پیران جهان دیده برای گفتگو سدی برپا نمی کنند .» اُرد بزرگ

» برای آنکه درویش شوی ، نخست با خود یکی شو .» اُرد بزرگ

» برای آنکه پرواز کنی ، پیکر خویش را به حال خود رها مکن .» اُرد بزرگ

» برای گردش دوروزه ، توشه ای سه روزه همراه ببر ، و اگر توان رسیدن به خواسته زندگی ات را دو هزار گام می دانی خود را آماده پیمودن سه هزار گام بنما ، چرا که شتاب در هنگام رهسپاری نباید کم شود .» اُرد بزرگ

» برای ماندگاری ، پنداری جز پاکی روان نداشته باش .» اُرد بزرگ

» برای نزدیکی و همگرایی دودمان خویش ، کمک بهم و ستیز با نادانی و ناراستی را در پیش گیرید . » اُرد بزرگ

ماخذ : http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=404510

دانشكده علوم و صنايع غذايي شهيد بهشتي / سخنی از ارد بزرگ(روشنفکر نو ظهور)/(پرتقالی)

Posted in وبلاگ, پایگاه, اورود, اورد, اُرُد, اُرد, ارود, روزنامه, رسانه, سایت, شبکه, صدا و سیما در 3:04 ب.ظ. توسط babozorgan

رسانه می تواند:

1-رسانه می تواند در کوتاه مدت موجب شجاعت ویا ترس همگانی شود.

2-رسانه می تواند نشان دهنده ی فر و یا بیچارگی یک کشور در گستره ی جهانی باشد.

3-رسانه می تواند ذهن مردم را آرام و یا دگرگون و در هم بریزد.

4-رسانه می تواند گزارش های درغ و رویدادهای غیر مستند را،در میان اخبار درست به خورد آدمیان بدهد.

5-رسانه می تواند با بسترسازی سیاه،موج های همگانی ایجاد نموده وبرای کسانی اسباب رشد یک شبِ را فراهم سازد.

6-رسانه می تواند اموری مانند مراسم های سنتی و یا بزم های همگانی را کاهش و یا گسترش دهد.

7-رسانه می تواند در کوتاه مدت ابله ترین آدمیان را روشنفکر و روشنفکران را خانه نشین بنماید.

8-رسانه می تواند ابزاری باشد برای همبستگی و یا جدایی طلبی در یک کشور

9-رسانه می تواند موجب افزایش آگاهی های شهروند گردد.

رسانه نمی تواند:

1-رسانه نمی تواند عشق و خواست های میهنی مردم را نابود و یا حتی سبک بشمارد.

2-رسانه نمی تواند برای همیشه اسطوره ها و بزرگان یک کشور را نادیده بگیرد.

3-رسانه نمی تواند در بلند مدت،راستی حقیقی را پنهان و دروغی را،راست جلوه دهد.

4-رسانه نمی تواند برای همیشه آدم های ناشایست را شایسته جلوه دهد.

5-رسانه نمی تواند یک خواست همگانی را برای همیشه کم اهمیت جلوه دهد.

6-رسانه نمی تواند خواهان پس رفت خواسته های مردمی باشد.

7-رسانه نمی تواند گریزگاهی برای سردمداران یک کشور به خاطر انجام ندادن درست کار آنها باشد.

8-رسانه نمی تواند خشونت و بخشش بی اندازه از خزانه ی کشور را توجیه کند.

9-رسانه نمی تواند بستی و خودکامگی گروه و دسته ایی را پنهان سازد و سعی برای انجام آن رسوایی به بار می آورد.

ماخذ : http://sanayeghazaesbu.blogfa.com/post-169.aspx

روزنامه ابتکار / براي امروز

Posted in وبلاگ, پایگاه, اورود, اورد, اُرُد, اُرد, ارود, خبرگزاری, روزنامه, رسانه, سایت, شبکه, صدا و سیما در 2:57 ب.ظ. توسط babozorgan

1) چه حقير است و کوچک، زندگي آنکه دستانش را ميان ديده و دنيا قرار داده و هيچ نمي بيند جز خطوط باريک دستانش. در خانه ناداني، آينه اي نيست که روح خود را در آن به تماشا بنشيند. (جبران خليل جبران)
2) آدم خودباور، هيچ گاه براي رسيدن به ماديات، ارزش هاي آدمي را زير پا نمي گذارد. (ارد بزرگ)
3) فرزانگي نمي تواند خودخواهانه باشد و فرزانه نمي تواند منزوي بماند. (فريدريش نيچه)
4) با سالخوردگان و افراد با تجربه مشورت کنيد که چشم هايشان، چهره سال ها را ديده و گوش هايشان، نواي زندگي را شنيده است. (جبران خليل جبران)
5) درسي که از بازگشت جاودان مي گيريم اينست که چيز منفي بازنمي گردد. معناي بازگشت جاودان اينست که هستي، انتخاب است. تنها آن چيزي بازمي گردد که تصديق کند يا تصديق شود. (فريدريش نيچه)

ماخذ : http://ebtekarnews.com/Ebtekar/Article.aspx?AID=7427